سوز دل

۲ بازديد
فیلمی از حیدریغما که در چند پست پیشین یادش را گرامی داشتیم.

زرویی نصرآبادی

۰ بازديد
ابوالفضل زرویی نصرآباد (زادهٔ ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران – درگذشتهٔ ۱۰ آذر ۱۳۹۷ در احمدآباد مستوفی) شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز ایرانی بود.او برگزیده اولین دوره جشنواره بین‌المللی شعر فجر در بخش طنز بود.
اصالت وی از روستای نصرآباد تفت واقع در استان یزد می‌باشد او با اسم‌های مستعارِ «ملانصرالدین»، «چغندر میرزا»، «ننه قمر»، «کلثوم ننه»، «آمیز مَمتقی»، «میرزا یحیی»، و «عَبدُل» در نشریاتی مانند نشریات مؤسسه گل آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشته‌است.
در تابستان ۱۳۷۱ کیومرث صابری فومنی (گل آقا) در پاسخ به سؤال مصاحبه‌کننده روزنامه ابرار که می‌پرسید: «چشم امیدتان در طنز نویسی امروز به کیست؟» می‌گوید: «…قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بی‌صاحب نیست. طنز دارد جان می‌گیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ـ ملانصرالدین ـ (ابوالفضل زرویی نصرآباد) فقط ۲۳ سال دارد! چراغ‌ها دارند روشن می‌شوند. شهر چراغانی خواهد شد…». علی موسوی گرمارودی نیز ابوالفضل زرویی را عبید زاکانی طنز معاصر می‌داند.


ای جماعت! چطوره حالات‌تون؟
قربون اون فهم و کمالات‌تون
گردنتون پیش کسی خم‌نشه
از سربنده، سایه‌تون کم‌نشه
راز و نیاز و بندگی‌تون درست
حساب کتاب زندگی‌تون درست
بنده می‌شم غلام دربست‌تون
پیش کسی دراز نشه دست‌تون
از لب‌تون خنده فراری نشه
خدا نکرده، اشکی جاری نشه
باز، یه هوا دلم گرفته امروز
جون شما، دلم گرفته امروز
راست و حسینی‌ش، نمی‌دونم چرا
بینی و بینی‌ش، نمی‌دونم چرا
فرقی نداره دیگه شهر و روستا
حال نمی‌دن مثل قدیما، دوستا
شاپرک‌ها به نیش مجهز شدن
غریب گزا هم آشناگز شدن

محمد قهرمان

۰ بازديد
محمّد قهرمان زادهٔ ۱۰ تیر سال ۱۳۰۸ در تربت حیدریه ـ درگذشتهٔ ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۲، پژوهشگر، مصحح و شاعر خراسانی است.
در سال پنجم دبیرستان در مشهد با مهدی اخوان ثالث هم‌کلاس شد و این دوستی ادامه یافت. سال ششم ادبی را در دبیرستان البرز تهران به پایان رساند. ایشان از کودکی ذوق شعر داشتند و از 17 سالگی شعر تربتی می سرودند. 
علاقهٔ قهرمان در سرودن شعر، در غزل و به‌ویژه سبک هندی به اندازه‌ای بود که یکی از شعرای بنام غزل‌سرای هندی شد.او زبان بومی تربت حیدریه را به خوبی می‌دانست و بسیاری از اشعار وی که به زبان محلی سروده شده‌اند، در ردیف اول شعر بومی قرار دارند.
وی صاحب تألیفات ارزنده‌ای از جمله چند مجموعه شعر است. در کارنامهٔ او همچنین تصحیح و چاپ چند دیوان از شاعران مختلف به‌چشم می‌خورد. کتاب «روی جادهٔ ابریشم شعر» وی در نهمین جشنوارهٔ بین‌المللی شعر فجر به‌عنوان اثر برگزیده در حوزهٔ شعر معرفی شد.
محمدرضا شفیعی کدکنی در مورد محمد قهرمان می‌گوید: «در این خصوص حتی ملک‌الشعرای بهار آن خصوصیت یک شاعر محلّی را به‌صورت کامل، آن گونه که قهرمان دارد، ندارد.»


ز عجز تکیه به دیوار آه خود کردیم

 شکسته حالی خود را پناه خود کردیم

  به روی هر چه گشودیم چشم ، غیر از دوست

 به جان او که ستم بر نگاه خود کردیم

عیوقی

۰ بازديد
عَیّوقی از سرایندگان اوایل سدهٔ پنجم هجری قمری. و سرایندهٔ مثنوی ورقه و گلشاه است. از زندگی او اطلاعات زیادی در دست نیست. او مثنوی خود را به نام سلطان محمود کرده و از آن‌جا که این سلطان را با کنیهٔ «ابوالقاسم» و لقب «سلطان غازی» یاد کرده، بی‌تردید منظور سلطان محمود غزنوی بوده‌است. بنا بر گفتهٔ احمد آتش، عیوقی در نوبهاری، ورقه و گلشاه را سروده و به‌عنوان عیدانه به سلطان محمود پیشکش کرده‌است. صفا هم به همین دلایل، سلطان غازی را محمود می‌داند و بر این باور است که واژگان، مفردات و عبارات مثنوی این حدس را تقویت می‌کند.
عَیّوقی به‌خاطر سرودن منظومهٔ عشقی وَرْقه و گُل‌شاه معروف است ولی از چندوچون زندگی او آگاهی زیادی در دست نیست. او مثنوی دیگری در بحر رمل مسدس و قصایدی نیز داشته‌است. عیوقی در بخشی از منظومه ورقه و گلشاه به ناکامی عشقی خود نیز اشاره‌ای دارد و از روزگار خود و «نامردمی» برخی افراد که مانع خوشبختی او شده‌اند گلایه می‌کند.

چو از شعر فارغ شد آمد بپای

بغرید چون رعد نالان ز جای

 بنزد پدر رفت گفت ای پدر

پسر رفت و عمر پسر شد بسر

 مراین درد را چاره کن، زودباش!

وگرنه شدم من، تو بدرود باش!

 پدر گفت ای نازش جان باب

نگر سر نتابی ز فرمان باب

...

رابعه

۱ بازديد

رابعه دختر کعب قُزداری که به رابعه بلخی هم شناخته شده‌است، شاعر پارسی‌گوی نیمه نخست سده چهارم هجری (۹۱۴-۹۴۳میلادی) است. محل اختلاف است که برخی ایشان را نخستین زن شاعر پارسی گوی می دانند.پدرش کعب قزداری، از عربهای کوچیده به خراسان و فرمانروای بلخ و سیستان و قندهار و لشکرگاه بود. از تاریخ ولادت و مرگ رابعه اطلاعات درستی در دست نیست. آنچه قطعیست آن است که او هم دوره با سامانیان و رودکی بوده و به استناد گفتار عطار نیشابوری با رودکی دیدار و مشاعره داشته‌است. زمان مرگ رابعه به احتمال قریب به یقین پیش از مرگ رودکی بوده‌است، بنابراین تاریخ مرگ او را می‌توان پیش از سال ۳۲۹ هجری قمری در نظر گرفت.
عطار توانایی رابعه در سرودن شعر را چنین توصیف می‌کند:
بلطفِ طبعِ او مردم نبودی
که هر چیزی که از مردم شنودی
همه در نظم آوردی به یک دم
بپیوستی چو مروارید در هم
چنان در شعر گفتن خوش زبان بود
که گوئی از لبش طعمی در آن بود


دعوت من بر تو آن شد کایزدت عاشق کناد
بر یکی سنگین‌دل نامهربان چون خویشتن
تا بدانی درد عشق و داغ هجر و غم کشی
چون بهجر اندر بپیچی پس بدانی قدر من

صامت

۰ بازديد
میرزا محمد باقر صامت بروجردی معروف به صامت بروجردی و متخلص به صامت (۱۲۶۳-۱۳۳۳ قمری تولد و وفات در بروجرد)، یکی از شاعران مذهبی و مدیحه سرایان قرن سیزدهم و چهاردهم ایران است. بیشتر آثار صامت بروجردی را مرثیه‌های مذهبی در ستایش امامان شیعه و نیز نوحه‌ها و اشعاری در توصیف عاشورا تشکیل می‌دهد. دیوان وی مشتمل بر انواع شعرها مانند غزل، قصیده و رباعی است. وی همچنین اشعار مذهبی در قالب بحر طویل دارد. شعرها و نوحه‌های صامت هنوز هم در سوگواریها و مراسم بزرگداشت حادثه عاشورا خوانده می‌شوند.
وی فن شعر را از میرزا عبدالمجید نوایی فرا گرفت،
صامت در روز پنجشنبه شانزدهم ماه محرم سال ۱۳۳۳ قمری در بروجرد درگذشت و در گورستانی در کوی صوفیان به خاک سپرده شد. این محوطه امروزه به نام این شاعر «صامتیه» نامیده می‌شود.

شام هجران است ای دل دیده امید دار

ای جگر خون شو ز جوی دیده خونبار بار

 گریه کن ای چشم چون ابر بهاران زار زار

همچو من ای ناله نالان باش و بر گو یار یار

تاجیک قند پارسی گوی

۱ بازديد
گُلرُخسار صَفی‌اِوا (به فارسی تاجیکی: Гулрухсор Сафиева) (زادهٔ ۱۷ دسامبر ۱۹۴۷ در روستای یخچ در نورآباد) از شاعران پارسی‌گوی تاجیکستان است. به وی لقب «مادر ملت تاجیک» داده‌اند.
او نخستین شعر خود را در دوازده‌سالگی سرود و در سن پانزده‌سالگی آن را منتشر کرد. پس از آن چندین مجموعه شعر از او منتشر شده‌است.

از باختر و سغدم، از وست ام و از زندم، رخان بدخشانم، ولکان دماوندم

من هجرم و من وصلم، من نسخه نی ام، اصلم

فرهنگ شرر دارم، خون رگ و پیوندم، یک ذره ز خورشیدم

یک غنچه زامیدم ، یک نوده ز ده بیدم

شیخ جوان شبستری

۰ بازديد
سعدالدّین محمود بن امین‌الدّین عبدالکریم بن یحیی شبستری (معروف به شیخ محمود شبستری) یکی از عارفان و شاعران سدهٔ هشتم هجریست. سال تولّد او را گوناگون و از جمله ۶۸۷ ه.ق. دانسته‌اند. محل تولّد این عارف نام‌آور قصبهٔ شبستر در نزدیکی شهر تبریز است. او در سال ۷۲۰ ه.ق. در سنّ ۳۳ سالگی وفات یافته و در زادگاهش شبستر مدفون است.

من و ما و تو و او هست یک چیز

که در وحدت نباشد هیچ تمیز

 هر آن کو خالی از خود چون خلا شد

انا الحق اندر او صوت و صدا شد

 شود با وجه باقی غیر هالک

یکی گردد سلوک و سیر و سالک

 حلول و اتحاد از غیر خیزد

ولی وحدت همه از سیر خیزد

 تعین بود کز هستی جدا شد

نه حق شد بنده نه بنده خدا شد

 حلول و اتحاد اینجا محال است

که در وحدت دویی عین ضلال است

 وجود خلق و کثرت در نمود است

نه هرچ آن می‌نماید عین بود است

جهان ملک خاتون

۰ بازديد
جَهانْ‌مَلِک خاتون دختر جلال الدین مسعودشاه اینجو بنیان‌گذار فرمان‌روایی اینجو در فارس (زادهٔ پیش از ۷۲۴ هجری قمری در شیراز، درگذشته بین ۷۸۴ تا ۷۹۵ هجری قمری)‌شاهدخت و بانوی شاعر ایرانی است که در نیمهٔ دوم سدهٔ هشتم هجری می‌زیست. او همدوره با حافظ و عبید زاکانی بود و با عبید زاکانی مشاعره و رودررویی داشته است. وی از نظر کمیت ابیات، بیش از هر شاعر زن دیگری در تاریخ ادبیات ایران تا قرن حاضر شعر سروده است. اشعار او به زبان‌های فرانسوی، ایتالیایی و انگلیسی ترجمه شده‌اند.

نیست نظر به سوی کس جز رخ دوست دیده را

باد به گوش او رسان حال دل رمیده را

 از من دل‌رمیده گو ای بتِ دلستان من

بار ِفراقِ تو شکست پشتِ دلِ خمیده را

 گفت به تَرکِ ما بگو ورنه سَرَت به سَر شود

ترک بگو که چون کنم؟ یار به جان گزیده را

 گفت لبم گزیده‌ای من نگزم بجز شکر

بار دگر به ما نما آن شکر گزیده را

شاعری با کم توانی اما با پر امیدی

۱ بازديد
کتاب تنها یار فرهاد اثر نویسنده و شاعر معلول مهران آذربایجانی ورنوسفادرانی از کرج است.
مهران می‌گوید: “با %٩٦ معلولیت جسمی-حرکتی(میوپاتی) مادرزاد و با وجود اسکوُلیوُز (انحراف کمر) به سختی فراوان داستان و شعرهای این کتاب را تایپ، ویراستاری و صفحه آرایی نمودم. این کتاب ٦٨ صفحه ای دارای ٣٢ عدد نقاشی رنگی زیبا می باشد که با دست کشیده شده و از این روی، این کتاب را از سایر کتابها متمایز نموده است و موضوع آن، داستان سرگذشت پسری اهل بندر ترکمن می‌باشد که ماجراهای زندگیش در برهه‌ای از زمان را شرح داده‌ام و افزون بر آن تا اندازه‌ای به آداب و رسوم مردم بندر ترکمن و استان گلستان اشاره‌هایی داشته‌ام. به جز این موارد نکته متمایز کننده دیگر کتابم فرهنگسازی زبان پارسی است که به توضیح واژگان عربی، فرانسوی و انگلیسی که میتوانستم از آنها در داستانم استفاده کنم را در قالب پاورقی در پایین صفحه نوشته‌ام.
کتابفروشیها متأسفانه درصد بالایی بابت فروش کتاب دریافت میکنند و از این روی تنها به یک کتابفروشی که درصدی بابت فروش کتاب دریافت نمیکند تعدادی از کتابهایم را برای فروش تحویل داده‌ام.