محجوبه هروی

۳ بازديد
محجوبه هروی یکی از بزرگترین شاعران زبان دری / فارسی در سال ۱۲۸۴ و یا ۱۲۸۵ هجری شمسی در ولایت بادغیس دیده به جهان گشود، نام اصلی او صفورا بود . محجوبه تحصیلاتش را در بادغیس به پایان رساند و بعد با خانواده اش به هرات رفت .
پدر محجوبه روشنفکری به نام ابوالقاسم منشی بود و در تربیت محجوبه سنگ تمام گذاشت، به او فقه، صرف و نحو، ادبیات و خوشنویسی آموخت و هنگامی که متوجه شد محجوبه طبع شعر دارد او را تشویق کرد و تخلص محجوبه را برایش برگزید.
محجوبه با شاعران معاصرش مشاعره میکرد بخصوص با خانم مخفی بدخشی که این دو با هم صمیمی بودند و برای هم نامه میفرستادند( شرح مختصری از ایشان نیز در وبلاگ داده شده است) .
گفته میشود که محجوبه تحت تاثیر اشعار مرحومه مستوره غوری شاعر مشهور غور قرار گرفته و به تشویق او و پدرش به سرودن شعر روی آورده است .
محجوبه ابتدا به عضویت انجمن ادبی هرات درآمد و بعدها در مکاتب هرات به تدریس پرداخت و بالاخره در سال ۱۳۴۵ هجری شمسی دارفانی را وداع گفت .
به منظور ارج گذار به مقام والای محجوبه، مکاتبی در ولایات مختلف افغانستان به نام محجوبه هروی نامگذاری شده اند .
دیوان محجوبه هروی بار اول در سال ۱۳۴۷ چاپ و منتشر شد و در سال ۲۰۱۵ دیوان او مجددا به چاپ رسید .

شگفته همچولاله دربهاران

فراغت داشتم ازخلق عالم

اگرچه عندلیبم شد هزاران

گهی مشغول درس و علم خواندن

گهی درصحبت آموزگاران

گهی بادختران سرو قامت

نشسته شاد دل از روزگاران

ازآن غافل که ایام ستمگر

مرا مهجور گرداند ز یاران

نبیند هیچ کافر در جهنم

که من دیدم زدست دیوساران

کنون محجوبه از جور زمانه

زدیده اشک می بارد چو باران

گلی بودم به طرف جویباران

همسایه شاعر

۰ بازديد
مَخفی بَدَخشی (۱۲۵۵ – ۱۳۴۲ خ) از شاعران پارسی‌گوی زن در خراسان بزرگ و در مرز جغرافیایی کشور افغانستان بود.
مخفی بدخشی لقب او، و نامش سید نسب یا بیگم نسب است. تبار از بدخشان بود و در کابل و قندهار سکونت داشت.
مخفی بدخشی دانش و معلومات عمومی را به‌گونهٔ مخفی و به‌دور از نظر سیاسیون وقت از بزرگان و آگاهان خانواده خویش فرا گرفت. وی معاصر شاعر زن ایرانی فروغ فرخزاد است.
مخفی در شانزده سالگی به سرودن شعر آغاز کرد.
مخفی بیشترین اشعارش را در محله‌ای بنام قره‌قوزی که همان‌جا نیز زندگی می‌نمود، سروده‌است. وی ازدواج نکرد و بیشتر عمر خود را در کنار خانواده‌اش در حالت تبعید سیاسی در شهرهای کابل و قندهار در دوره امیرعبدالرحمن خان به‌سر برد.
مخفی دختر مردی است به نام میرمحمودشاه بدخشی (میر محمود عاجز) بود که او نیز شاعر بوده و کتابی هم به نام چارباغ بدو منسوب است که اینک در دست نیست. برادران مخفی، میر محمد غمگین و میر سهراب سودا هم، شاعر بوده‌اند.
آثار او زیر عنوان لعل‌پاره‌ها در مجله کابل به چاپ رسیده‌است. پارکی زنانه و دبیرستانی نیز در بدخشان به نام او نام‌گذاری شده‌است.

بشکند دستی که خم در گردن یاری نشد
کور به، چشمی که لذت‌گیر دیداری نشد
صد بهار آخر شد و هر گل به فرقی جا گرفت
غنچه باغ دل ما زیب دستاری نشد
هرکه آمد در جهان بودش خریداری، ولی
پیر شد زیب‌النّساء او را خریداری نشد